سرمقاله نشریه پیام جبهه ملی ایران شماره ۲۲۰ مورخ ۱۸ مهرماه ۱۴۰۲
از این گردنه های نا هموار تاریخ چگونه گذر کنیم
کارنامه نظام جمهوری اسلامی پس از قریب به ۴۵ سال حکومت مطلقه بر کشور، آنچنان تیره و تار و پر از خطاهای فاحش و ویرانگر است که هیچ عقل سلیمی تداوم شرایط ناهنجار موجود را از جهات مختلف ممکن نمی داند. امروز شان و حیثیت تاریخی ملت ایران، به عنوان ملتی راستگو، درستکار، نیک سرشت و انسان دوست به کلی در هم شکسته و عملکردهای نا درست حاکمیت جمهوری اسلامی موجب مخدوش شدن چهره ایرانیان گردیده و از آنان تصویر مردمی توطئه گر، دروغ گو، گروگان گیر و ماجراجو به سان حاکمان، در اذهان جهانیان مجسم می شود. سیاست خارجی از مسیر تعامل محترمانه با مجموعه جامعه جهانی و در راستای حفظ منافع ملی کاملا دور شده و کشور ما در حالت خصومت با همسایگان و دنیای غرب که میلیون ها نفر ایرانی صاحب تجربه با سرمایه علمی و اقتصادی در آن کشورها زندگی میکنند قرار گرفته و بر عکس تحت عنوان اتحاد استراتژیک، در زیر سلطه قدرت های طماع و سود جویی مانند روسیه و چین فرو رفته است. مدیریت اقتصادی در طی این مدت به گونه ای نا صحیح و پر خطا بوده که ارزش دلار در برابر پول ملی از هفت تومان به بیش از پنجاه هزار تومان صعود کرده و به تبع آن، تمام قیمت ها هزاران برابر گردیده است. این افزایش نا متناسب و تصاعدی قیمت ها آن چنان گرانی و تورمی را پدید آورده که اکثریت بزرگی از مردم ایران را به زیر خط فقر فرو کشیده است. وضعیت آزادی ها و حقوق اولیه ملت ایران، با محدودیت های احزاب و سازمان های سیاسی و با انجام انتخابات های نمایشی، با این همه بگیر و ببند و اعدام و کشتارخیابانی روشن است که در چه شرایطی قرار دارد ونیازی به توضیح بیشتر ندارد. وضعیت به نحوی است که یک فرار بزرگ از کشور در حال وقوع است و همه روزه تعدادی از ایرانیان به ویژه نخبگان علمی از کشور خارج می شوند. مدیریت نا درست و اقدامات غیر علمی و نسنجیده و دخالت های غلط در اکو سیستم طبیعی کشور، حتی محیط زیست را با مخاطره روبرو ساخته و شاهد خشک شدن دریاچه ها، تالاب ها و رودخانه ها و بیابانی شدن اکثر مناطق کشور هستیم.
در چنین اوضاع و احوالی، لزوم تغییر در ساختار قدرت وتحول در نحوه مدیریت کشور، امری ضروری و گریز نا پذیر به نظر می رسد. ملت شرافتمند ایران در طی این دوران با جنبش های مکرر و دادن خسارات سنگین، خواهان این تغییر و تحول گردیده است. آخرین خیزش گسترده و خود جوش و سراسری ملت ایران از اواخر شهریور ماه ۱۴۰۱ تحت نام قیام «زن، زندگی، آزادی» صد ها نفر کشته و مصدوم بر جای گذاشت و هزاران نفر از زنان و مردان معترض و حق طلب ایران را به زندان های قرون وسطایی روانه کرد. روشن است که مقاومت حکومت در برابر خواسته های بر حق ملت، بحران های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی موجود را وسیع تر و شکاف بین قدرتمداران حاکم و مردم ایران را عمیق تر نموده و ممکن است شرایط را به طرف خونریزی های بیشتر و حتی جنگ های داخلی سوق دهد. اما برای کشور و ملت و غاصبان قدرت، مصلحت آمیز ترین حالت آن است که لزوم تغییر مسالمت آمیز مورد قبول همه قرار گرفته و تحول به صورتی خشونت پرهیز و متمدنانه صورت پذیرد.
نکته مهم آنست که ملت فرهیخته و مظلوم ایران در این مرحله آگاهانه و هوشیارانه گام بر دارد. برای ساختن فردای خود و نسل های آینده، خردمندانه بیندیشد و مراقب باشد که در تغییر و تحولی که در پیش دارد به کسب آزادی، مردم سالاری و استقلال نائل گردد. از گرفتار شدن در دور باطل استبداد و وابستگی که در ۱۵۰ ساله اخیر چندین بار تکرار شده فاصله گرفته و از انتخاب بین بد و بد تر بپرهیزد. درمان زخم های عمیق و التیام نیافته ای که در پیکر جامعه ایران لانه کرده و همواره از اعتلا و پیشرفت این سرزمین جلوگیری نموده، تنها آزادی و استقرار حاکمیت ملی یعنی حاکمیت منبعث از رای و اراده ملت است. آزادی و استقلال و خارج شدن از زیر نفوذ قدرت های بیگانه، برقراری عدالت اجتماعی، جدایی دین از حکومت و حفظ تمامیت ارضی و یک پارچگی سرزمینی نکاتی است که هرگز نباید از ذهن و خواسته های ما دور بماند. بر همین اساس، جهت نیل به اهداف نجات بخش مذکور ضروریست که ملت خردمند ایران در تحول آینده از توجه و همراهی با کسانیکه طرز تفکر و مبانی اعتقادی آن ها با اهداف نجات بخش شمرده شده همخوانی ندارد و درمسیر دیگری سیر می کند، اجتناب نماید. تا این گونه تفکرات انحرافی نتوانند در جامعه رشد یافته و پر رنگ شوند و چرخه باطل تغییر استبداد و وابستگی به استبدادی با رنگ و لباسی دیگر تکرار نشود. عدم تایید این نحله ها و همراهی نکردن با آن ها و کار توضیحی و روشنگری لازم است تا راه صحیح را به هموطنان ما بنمایاند.
اگر تحقق دموکراسی و استقلال و جدایی دین از حکومت، عدالت اجتماعی، صداقت و پاکدستی مورد نظر است چگونه میتوان با دین گرایان حاکم و نگاه متصلب آنها و دیگراذناب و همفکرانشان با توجه به فساد های باور نکردنی و دست آورد های مصیبت بار ۴۵ ساله آنان مماشات نمود و دست از مبارزه با آنان برداشت؟و چگونه میتوان برای ساختن آینده روی آن ها حساب کرد؟
پس از انقلاب مشروطه و تدوین قانون اساسی، این چهار پادشاه قاجار و پهلوی بودند که قانون اساسی مشروطیت به ویژه بخش های مربوط به حقوق ملت را پایمال کرده و مانند قبل از انقلاب مشروطه حکومت کردند و فرمانروای مطلق بودند و به روشنی پیداست که فرمانروایی مطلق هم مساوی با دیکتاتوری و فساد مطلق خواهد بود. تجربه طولانی ۷۲ ساله پس از انقلاب مشروطیت تا پایان رژیم سابق در سال ۵۷، نشان داده است و به ما هشدار می دهد که در این کشور دموکراسی و حاکمیت ملی با رژیم سلطنتی موروثی قابل جمع شدن نیست. پس چگونه می توان با طرفداران سلطنت همراه شد؟ به خصوص آنکه از هم اکنون رفتارهای اقتدار گرایانه و ضد آزادی در آن ها آشکار است، و وابستگی آنان به قدرت های بیگانه مثل خورشید روشن است.
کسانی که ملت سرافراز و واحد ایران را «ملیت های ساکن ایران» بخوانند و دست زمخت و خشن تجزیه طلبی خود را در دستکش مخملین فدرالیسم پوشانده و به موجب اسناد غیر قابل انکار و به طور یقین توسط قدرت های استعماری هدایت و حمایت شده و به دنبال تکه تکه کردن این وطن تاریخی هستند به هیچوجه نباید مورد اعتنا و همراهی قرار گیرند. این درست است که در رژیم سلطنتی گذشته و در نظام جمهوری اسلامی بین مناطق و استان های مختلف ایران از نظر اجرای طرح های عمرانی و بهره گیری از نیروی انسانی آنان تبعیض روا داشته شده و توسعه کشور به صورت متوازن و یک سان صورت نگرفته و شرایط دموکراتیک برای اثر گذاری ساکنین مناطق در سرنوشت خودشان فراهم نبوده است. اما هیچیک از این خطا ها نمی تواند مستمسک و بهانه برای ضربه زدن به تمامیت ارضی و یک پارچگی سرزمینی ایران قرار گیرد. به طور حتم در یک حاکمیت ملی نشات گرفته از اراده ملت ایران، با پیش بینی های درست در قانون اساسی، همه ی این نارسایی ها قابل اصلاح و جبران خواهد بود. بدیهیست که با کسانی که به یک دولت ملت ویک پرچم واحد و یک قانون اساسی باور ندارند نمیتوان متحد شد.
به گروه هایی که در عملیات تروریستی و اقدامات مسلحانه شرکت داشته و از سویی مانند عروسک خیمه شب بازی، بازیچه دست قدرت های بیگانه اعم از منطقه ای مانند صدام حسین ودولت عربستان و یا فرا منطقه ای مانند دست راستی ترین جناح های دولت آمریکا قرار گرفته اند و تحت پوشش انواع حمایت های همان قدرت ها بوده و هستند، چگونه میتوان برای ساختن دموکراسی فردای ایران امید داشت و با آنان همراهی نمود؟ آیا مردم سالاری و حاکمیت ملی می تواند از لوله تفنگ بیرون آید؟
ما تجربه «همه با هم» و نتایج به بار آمده از آن را در پشت سر داریم و نباید یک بار دیگر با طناب پوسیده ی«همه با هم»به چاه برویم. نیروهای وطن خواه و منزه، معتقد به دموکراسی و حاکمیت نشات گرفته از رای ملت، معتقدان به ضرورت جدایی دین از حکومت، باورمندان به حفظ تمامیت ارضی و یک پارچگی کشور و عدالت اجتماعی باید دست اتحاد در دست هم گذاشته و برای عبور دادن وطن از این گردنه های نا هموار تاریخ با هم گام بردارند. همان طور که ما قبلا پیشنهاد کرده ایم، برای این حرکت، در گام اول تشکیل یک «کنگره ملی» از تجمع نمایندگان احزاب ملی واتحادیه های صنفی مانند معلمان، کارگران، دانشجویان، اصناف و بازاریان و سایر جوامع مدنی می تواند مسیر برگزاری یک انتخابات آزاد، و تشکیل مجلس موسسان و تدوین قانون اساسی آینده را هموار نماید.